سلجق

لغت نامه دهخدا

سلجق. [ س َ ج ُ ] ( اِخ ) مخفف سلجوق است که پدر کلان سلجوقیان باشد با جیم فارسی هم آمده است. ( برهان ) ( آنندراج ). نام پادشاه سلاجقه که به چند واسطه بافراسیاب میرسد و این ترکی است. ( رشیدی ) :
جان محمود ار بگوهر باز شد
سلجق عهد از بهین گوهر بزاد.خاقانی.آفتاب گوهر سلجق که نعل رخش اوست
اصل آن گوهر کزو شمشیر حیدر ساختند.خاقانی.رجوع به سلاجقه و سلجوق و سلجوقیان شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال نخود فال نخود