سخن راندن

لغت نامه دهخدا

سخن راندن. [ س ُ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) نطق کردن. تقریر کردن :
از این در سخن چند رانم همی
همانا کرانش ندانم همی.فردوسی.قاصد چو بسی درین سخن راند
مسکین پدر عروس درماند.نظامی.سخن راند زَاندازه کار خویش
ز بی روزی صلح و پیکارخویش.نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نطق کردن تقریر کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم