لغت نامه دهخدا سخن راندن. [ س ُ خ َ دَ ] ( مص مرکب ) نطق کردن. تقریر کردن : از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندانم همی.فردوسی.قاصد چو بسی درین سخن راندمسکین پدر عروس درماند.نظامی.سخن راند زَاندازه کار خویش ز بی روزی صلح و پیکارخویش.نظامی.