سخت دلی

لغت نامه دهخدا

سخت دلی. [ س َ دِ ] ( حامص مرکب ) قساوت. سنگین دلی : و از جمله بی رحمی و سخت دلی او یکی آن که زادان فرخ را... ( فارسنامه ابن البلخی ص 107 ).
کاین سخت دلی و سست مهری
جرم از طرف تو بود یا من.سعدی.

فرهنگ فارسی

قساوت سنگین دلی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم