ستیزه کاری

لغت نامه دهخدا

ستیزه کاری. [ س ِ زَ / زِ ] ( حامص مرکب ) عمل ستیزه کار. لجاجت. خصومت :
چونکه دید او ستیزه کاری من
ناشکیبی و بیقراری من.نظامی.بر وفق چنین خلافکاری
تسلیم به از ستیزه کاری.نظامی.رجوع به ستیزه کار شود.

فرهنگ فارسی

عمل و حالت ستیزه کار .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم