سبز چراغ

لغت نامه دهخدا

سبز چراغ. [ س َ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) چراغ سبز و تازه و پرنور :
شد برافروخته چو سبز چراغ
سبزدرسبز چون فرشته باغ.نظامی ( هفت پیکر ص 197 ).

فرهنگ فارسی

چراغ سبز و تازه و پرنور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال پی ام سی فال پی ام سی فال رابطه فال رابطه فال چای فال چای