زکور

لغت نامه دهخدا

زکور. [ زَ ] ( ص ، اِ ) سفله و بخیل و گرفته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). همان ژکور است. ( از شرفنامه منیری ). زفت بود و بخیل و دون. ( لغتنامه اسدی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفله و زفت و زکور
خواجه ابوالقاسم از ننگ تو
برنکند سر به قیامت ز گور.رودکی ( یادداشت ایضاً ).اگر زر نگیرم نه زاهد، خسیسم
وگر می ننوشم ، نه تائب زکورم.سنائی.تو گرسنه ای و من نیم زفت و زکور
چندانکه خوهی بخور نه تلخ است و نه شور.سوزنی ( یادداشت ایضاً ).|| دزد و راهزن و قطاع الطریق را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به ژکور شود.

فرهنگ عمید

= ژگور

دانشنامه عمومی

زکور ( به فرانسوی: Xocourt ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Delme واقع شده است.
زکور ۴٫۸۸ کیلومترمربع مساحت و ۴۹ نفر جمعیت دارد و ۳۰۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال چوب فال چوب فال عشقی فال عشقی فال تماس فال تماس