زوردار

لغت نامه دهخدا

زوردار. ( نف مرکب ) دارنده زور. قوی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). مرادف زورآور. ( آنندراج ) :
شاها بگیر بر من اگرچه ز روی جهل
درکرده ام بدست چنان زوردار، دست.حسین ثنائی ( از آنندراج ).رجوع به زور و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

دارنده زور قوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال اوراکل فال اوراکل فال تک نیت فال تک نیت فال احساس فال احساس