زهل

لغت نامه دهخدا

زهل. [ زَ ] ( ع مص ) دور شدن از بدی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دور شدن از چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
زهل. [ زَ هََ ] ( ع مص ) سپید و تابان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سپیدی و تابانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سپیدی و تابانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم