زروار

لغت نامه دهخدا

زروار. [ زَ ] ( ص مرکب ) مانند زر. زردرنگ. طلایی. ( فرهنگ فارسی معین ). ( از: زر، ذهب + وار، پسوند مشابهت و لیاقت ) مساوی زرمانند. مانند ذهب. همچون طلا. رجوع به زر شود.
زروار. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان طال است که در بخش بانه شهرستان سقز واقع است و 250 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مانند زر زردرنگ طلایی .
دهی از دهستان طال است در بخش بانه در سقز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال نوستراداموس فال نوستراداموس