زر ماهی

لغت نامه دهخدا

زر ماهی. [ زَ رِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از فلس ماهی. ( آنندراج ) :
شد از آتش زر ماهی ،زر سرخ
گهر افروخت همچون اخگر سرخ.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).چو غواص را دل بود بر گهر
نیاید زر ماهیش در نظر.ملاطغرا( ایضاً ).

فرهنگ فارسی

کنایه از فلس ماهی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت