زر بدست

لغت نامه دهخدا

زربدست. [ زَ ب ِ دَ ] ( ص مرکب ) مرادف زردار. ( از آنندراج ). که زر بدست دارد. دارنده زر. مالدار :
شده خار از آتش چو گل زربدست
نه چون خار زردشت آتش پرست.نظامی ( از آنندراج ).- زربدست شدن ؛ کنایه از منتفع گردیدن. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مرادف زر دار که زر بدست آید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال عشق فال عشق فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت