روز فزون

لغت نامه دهخدا

روزفزون. [ ف ُ / ف َ ] ( نف مرکب ) روزافزون. چیزی که هر روز بیفزاید :
فربه شده ست و روزفزون گنج و ملک و جاه
زان نیز کاسته تن بدخواه جاه تو.فرخی.همه ترکستان بگرفت و بخانه بنشست
بشرف روزفزون و بهنر ملک آرای.فرخی.و رجوع به روز افزون شود.

فرهنگ فارسی

روز افزون . چیزی که هر روز بیفزاید .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم