روح و روان

لغت نامه دهخدا

روح و روان. [ ح ُ رَ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جان. روح :
سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست
بده بشادی روح و روان حاتم طی.حافظ.

فرهنگ فارسی

جان روح
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال نوستراداموس فال نوستراداموس