رصد دار
رصددار. [ رَ ص َ ] ( نف مرکب ) رصدبان. رصدگر. ( یادداشت مؤلف ). || نگهبان راه. راهبان. باجگیر راه. رصدبان :
شام و سحر هست رصددار عمر
زین دو رصد خط امان کس نیافت.خاقانی.تا نشسته بر در دانش رصدداران جهل
در بیابان خموشی کاروان آورده ام.خاقانی.
رصد بان رصد گر نگهبان راه راهبان