رسم کردن

لغت نامه دهخدا

رسم کردن. [ رَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نوشتن و رقم کردن. ( ناظم الاطباء ). نوشتن. ( یادداشت مؤلف ): بر او صد دینار رسم کردند؛ یعنی نوشتند. ( یادداشت مؤلف ). || نشان نمودن. || نقشه کشیدن. ( ناظم الاطباء ). ترسیم کردن. کشیدن. ( یادداشت مؤلف ). || نقش نمودن. ( ناظم الاطباء ). || رسم نهادن. معمول ساختن. ( یادداشت مؤلف ). متداول کردن. || ستودن. ( یادداشت مؤلف ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال درخت فال درخت فال پی ام سی فال پی ام سی فال نوستراداموس فال نوستراداموس