رخوه

لغت نامه دهخدا

رخوه. [ رِخ ْ وَ / وِ ] ( از ع ، اِمص ) رِخْوة. دردی است که اندام را سست گرداند و در اصل لغت به معنی نرمی وسستی است. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) :
ناخس و رخوه کاسر و ضاغط
و آن مفسح کز او عضل شد چاک ( از نصاب الصبیان ص 47 )و رجوع به رِخْوَة شود.

فرهنگ فارسی

دردی است که اندام را سست گرداند و در اصل لغت بمعنی نرمی و سستی است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم