دیر انتقال

لغت نامه دهخدا

دیرانتقال. [ اِ ت ِ ]( ص مرکب ) بطی ءالانتقال. ( یادداشت مؤلف ). کند ذهن. مقابل تیزهوش. مقابل زودیاب. دیربرخورد. کودن. خنگ.

فرهنگ فارسی

بطئ الانتقال . کند ذهن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم