دوغه

لغت نامه دهخدا

( دوغة ) دوغة. [ دَ غ َ ] ( ع اِ ) بیماری عام و شدت آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || وبا. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) سردی. || گولی. || رعونت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
دوغه. [غ َ / غ ِ ] ( اِ ) دوغینه. صافی که بدان روغن و یا مسکه را صاف کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || جرم روغن و یا مسکه ذوب شده. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

مایعی که پس از گرفتن مسکه از خامه در ظرف باقی می ماند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال چوب فال چوب فال تماس فال تماس فال امروز فال امروز