لغت نامه دهخدا
دواله. [ دَ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) دارویی است خوشبوی و آن اشنان است که در مشک خشک کنند. شیبة العجوز. ( از برهان ).اسم فارسی اشنه است. ( تحفه حکیم مؤمن ). چیزی است سپید مانند رگ پوست کنده که بر درخت بلوط و صنوبر و جز آن متکون می شود و می پیچد. عربی آن اشنه است. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). اشنه و صاحب ذخیره آن را در شمار عطرها آورده است. ( یادداشت مؤلف ). معروف است درزمین توران و مغان بسیار است و بر روی زمین افتاده می باشد بی آنکه به جایی متعلق باشد. ( نزهة القلوب ).