دل نشان

لغت نامه دهخدا

دل نشان. [ دِ ن ِ ] ( ن مف مرکب ) مطبوع. مرغوب. مقبول. خوش آیند. || ( نف مرکب ) نشاننده دل. مطیع و متقاعدکننده دل :
هشیار سرزنش نکند دردمند را
کز دل نشان نرفت که آن دل نشان برفت.سعدی.|| بااثر. مؤثر. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - مطبوع مقبول خوش آیند . ۲ - با اثر موثر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم