دست کندن

لغت نامه دهخدا

دست کندن. [ دَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) کنایه از افسوس و پشیمانی خوردن. ( برهان ). کنایه از دست گزیدن و افسوس و پشیمانی خوردن.( آنندراج ). دست بدندان کندن. دست به دندان گزیدن.

فرهنگ فارسی

کنایه از افسوس و پشیمانی خوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال لنورماند فال لنورماند فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ