درگوشی

لغت نامه دهخدا

درگوشی. [ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به درگوش. بیخ گوشی. زیرگوشی. || سخنی که آهسته و به نرمی ، نزدیک گوش کسی گفته شود. پیچ پیچ. پچ پچ.
- درگوشی گفتن ؛ نجوی کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

پچ پچ کردن زیر گوشی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم