دروغ بستن

لغت نامه دهخدا

دروغ بستن. [ دُ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) دروغ گفتن. دروغ بافتن. تهمت زدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). به کسی نسبت دروغ دادن و بهتان بر کسی بستن. ( ناظم الاطباء ). اعتباط. افتراء. ( زمخشری ). تهمت :
دست من و زلف یار حاشا
بر خویش دروغ بسته بودم.کمال خجندی ( از آنندراج ).به مرگ غیر باشد عالمی خوشحال و من غمگین
که می ترسم دروغی بسته باشد از برای او.باقر کاشی ( از آنندراج ).- دروغ بربستن ؛ دروغ بستن. تهمت. نسبت دروغ دادن. اسقاط. اشراب.الحاد. تسقط. تهمة. شرب. عَبط. عَضة. ( از منتهی ا لارب ).

فرهنگ فارسی

دروغ گفتن دروغ بافتن تهمت زدن به کسی نسبت دروغ دادن و بهتان بر کسی بستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال تک نیت فال تک نیت