درو زن

لغت نامه دهخدا

دروزن. [ دَ؟ ] ( اِخ )ذکر ماسح و سوادی که در آن مقادیر مساحت شده زمینها را ثبت کند. ( مفاتیح ، در مواضعات ذکور و دفاتر ).
دروزن. [ دِ رَ / رُو زَ ] ( نف مرکب ) حصّاد و دروگر. ( ناظم الاطباء ). درونده غله. ( از شعوری ج 1 ورق 450 ).

فرهنگ فارسی

ذکر ماسح و سوادی که در آن مقادیر مساحت شده زمینها را ثبت کند
حصاد و دروگر درونده غله
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم