داد کشیدن

لغت نامه دهخدا

داد کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) فریاد زدن. داد زدن. فریاد کردن. داد کردن. بانگ بلند برآوردن. آوای بلند برآوردن : سرمن داد کشید؛ بانگ بر من زد.

فرهنگ فارسی

فریاد زدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت فال رابطه فال رابطه فال چای فال چای