خون رز

لغت نامه دهخدا

خون رز. [ ن ِ رَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خون تاک. خون درخت انگور. کنایه از شراب انگوری باشد. ( از برهان ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرای ناصری ) :
دوستان خون رزان پنهان کشند از دور و من
آشکارا خون مژگان درکشم هر صبحدم.خاقانی.در صبوحش که خون رز ریزد
ز آب یخ بسته آتش انگیزد.نظامی.

فرهنگ فارسی

خون تاک خون درخت انگور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال راز فال راز فال زندگی فال زندگی فال فرشتگان فال فرشتگان