خورشیدن

لغت نامه دهخدا

خورشیدن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص ) جمع کردن. گرد آوردن. فراهم کردن. || شایستن. سزاوار شدن. مناسب شدن. || موافق اتفاق افتادن. || حمل کردن توشه و ذخیره. || ترکیدن لبها از گرما. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جمع کردن گرد آوردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی استخاره کن استخاره کن فال مکعب فال مکعب فال ماهجونگ فال ماهجونگ