خورشید نور

لغت نامه دهخدا

خورشیدنور. [ خوَرْ / خُرْ ] ( اِ مرکب ) نور خورشید. آفتاب. ضوءالشمس. ( یادداشت مؤلف ) :
چنان زی با رخ خورشیدنورش
که پیش از نان نیفتی در تنورش.نظامی.

فرهنگ فارسی

نور خورشید آفتاب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ارمنی فال ارمنی فال درخت فال درخت