خورشید سواران

لغت نامه دهخدا

خورشیدسواران. [ خوَرْ / خُرْ س َ ] ( اِ مرکب ) سحرخیزان. شب بیداران. عیسی رتبگان. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان قاطع ) :
سایه خورشیدسواران طلب
رنج خود و راحت یاران طلب.نظامی.|| فرشتگان. ( برهان قاطع )( ناظم الاطباء ). || مقربان پادشاه. || آنان که بوقت گرما سوار شوند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سحر خیزان شب بیداران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال چوب فال چوب فال تاروت فال تاروت فال تخمین زمان فال تخمین زمان