لغت نامه دهخدا
گفت ای شه خلوتی کن خانه را
دور کن هم خویش و هم بیگانه را.مولوی. - خلوت کردن با کسی ؛ با او تنها شدن.
|| عزلت گزیدن و اغیار بیرون کردن و به خیال خود مشغول شدن. ( ناظم الاطباء ). || خالی کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || هم بستر شدن. مجامعت کردن. ( یادداشت بخط مؤلف ). چون : شوهر با زن خود خلوت کرد.