خشام

لغت نامه دهخدا

خشام. [ خ ُ ] ( ع مص ) افتادن غضروفها که میان دماغ و بینی کسی است. خشم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). رجوع به خشم شود.
خشام. [ خ ُ ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُ ] ( ع ص ) آنکه بینی وی کلان و ستبر باشد . ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || کوه بلند که بینی آن ستبر باشد. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).
خشام. [ خ ُش ْ شا ] ( ع ص ) مرد کلان بینی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مرد کلان بینی

دانشنامه عمومی

خشام ( به عربی: خشام ) یک شهرک در سوریه است که در استان دیر الزور واقع شده است. خشام ۷٬۰۲۱ نفر جمعیت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال نخود فال نخود فال انگلیسی فال انگلیسی فال سنجش فال سنجش