خرسند شدن

لغت نامه دهخدا

خرسند شدن. [ خ ُ س َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تسلی. تسلیت یافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ). || قانع شدن. راضی شدن. شاکر شدن. || شاد شدن. شادمان گشتن :
بیزارم از وفای تو یک روز و یک زمان
مجموع اگر نشستم و خرسند اگر شدم.سعدی ( طیبات ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - قانع شدن . ۲ - راضی شدن . ۳ - شادمان گشتن .
تسلی تسلیت یافتن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ابجد فال ابجد فال پی ام سی فال پی ام سی فال فرشتگان فال فرشتگان