لغت نامه دهخدا خردسالی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) صِغَرسن. ( یادداشت بخط مؤلف ). حالت خردسال : نام و نسبت بخردسالیست نسل از شجر بزرگ حالیست.نظامی.