خردسالی

لغت نامه دهخدا

خردسالی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) صِغَرسن. ( یادداشت بخط مؤلف ). حالت خردسال :
نام و نسبت بخردسالیست
نسل از شجر بزرگ حالیست.نظامی.

فرهنگ فارسی

کم سالی اندک سالی کودکی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم