خرد ساله

لغت نامه دهخدا

خردساله. [ خ ُ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) خردسال. آنکه او را سن کم است :
همچو زلف نیکوان خردساله تاب خورد
همچو عهد دوستان سالخورده استوار.فرخی.

فرهنگ فارسی

خرد سال آنکه او را سن کم است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم