خربار

لغت نامه دهخدا

خربار. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) بار بزرگ. || خَروار. ( ناظم الاطباء ).تنگ. ( یادداشت مؤلف ). در اصطلاح مردم اصفهان ، مقدارخربار 16 من است بمن تبریز. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بزرگ یا خروار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تاروت فال تاروت