لغت نامه دهخدا
خب ء. [ خ َ ] ( ع مص ) حفظ کردن. پنهان کردن. ( از ترجمان عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از المنجد ) ( از منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ).
خب ء. [ خ َ ] ( اِخ ) صحرائی است در مدینه جنب قُباء. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).
خب ء. [ خ َ ] ( اِخ )موضعی است به نجد. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).
خب ء. [ خ ُ ] ( اِخ ) وادیی است به عربستان که از «کاثب » شروع می شود و تا پشت ریگزار «کشب » می رود و بعد از آن به بیابان «جموح » که پائین «قباء»است منتهی میگردد. ( از معجم البلدان یاقوت حموی ).