حلولی

لغت نامه دهخدا

حلولی. [ ح ُ ] ( اِخ ) رجوع به حلولیة شود.

فرهنگ عمید

معتقد به حلول.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- کسی که معتقد به حلول باشد . ۲ - کسی که بحلول روح خدا در آدم و پس از او در انبیای دیگر یا محمد بن عبد ا... قایل باشد. بعضی از غالیان شیعه بحلول روح خدا در علی و فرزندان او هم قایل شده اند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال فنجان فال فنجان فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال چوب فال چوب