حفیره

لغت نامه دهخدا

( حفیرة ) حفیرة. [ ح َ رَ ] ( ع اِ ) گو. گودال. کنده. مغاک. حفره. ( اقرب الموارد ). کریشک. || چاه. || ( ص ) کنده. کاویده.
حفیرة. [ ح ُ ف َرَ ] ( اِخ ) نام موضعی است بعراق. ( معجم البلدان ).
حفیرة. [ ح َ رَ ] ( اِخ ) آبی است بنوموجن بن ضباب را و بدانجا کوهیست که عمود نامند و بدین حفیره نسبت کنند و عمودالحفیرة گویند. ( معجم البلدان ).
حفیره. [ ح ُ رِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری اهواز و پنج هزارگزی خاور راه آهن بندر شاهپور به اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت و گرمسیری است. دارای 150 تن سکنه میباشد. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه آل ابوبالا هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
حفیره. [ ح ُ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند.راه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین از طایفه ٔآل ابوغبیش هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

فرهنگ معین

(حَ رِ ) [ ع . حفیرة ] (اِ. ) ۱ - گودال ، مغاک . ۲ - قبر، گور. ج . حفایر.

فرهنگ فارسی

گودال، کنده، چاه، قبر، حفائرجمع
( اسم ) ۱ - گودال مغاک . ۲ - قبر گور . جمع : حفایر ( حفائر ) .
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر

ویکی واژه

حفیرة
گودال، مغاک.
قبر، گور.
حفایر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال قهوه فال قهوه فال رابطه فال رابطه فال ای چینگ فال ای چینگ