حسین خان

لغت نامه دهخدا

حسین خان. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ناروئی بخش شیب آب شهرستان زابل. واقع در سی هزارگزی خاور سکوهه و سه هزارگزی باختر راه فرعی بندزهک به زابل. ناحیه ای است واقع در جلگه. گرم معتدل. دارای 76 تن سکنه میباشد. بلوچی و فارسی زبانند. از رودخانه هیرمند مشروب میشود. محصولات آنجا غلات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).
حسین خان. [ ح ُ س َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار. واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری نجف آباد و سه هزارگزی خاور خراسان. ناحیه ای است تپه ماهور، سردسیر. دارای 160 تن سکنه میباشد. کردی و فارسی زبانند. از چشمه مشروب میشود. محصولات آنجا غلات ، لبنیات. اهالی به کشاورزی ، گله داری گذران میکنند. صنایع زنان : قالیچه ، گلیم ، جاجیم بافی است. راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال شمع فال شمع فال ای چینگ فال ای چینگ فال اعداد فال اعداد