حج گزار

لغت نامه دهخدا

حج گزار. [ ح َ گ ُ ] ( نف مرکب ) حاج. آنکه زیارت کعبه با شرائط وارده در شرع کند :
گر بشنود کسی که تو پهلوی کعبه ای
حج ناگزارده شود از کعبه باز پس.سعدی.

فرهنگ فارسی

آنکه زیارت کعبه با شرائط وارده در شرع
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تاروت فال تاروت فال تماس فال تماس فال تاروت فال تاروت