جگرک

لغت نامه دهخدا

جگرک. [ ج ِ گ َ رَ ] ( اِ مصغر ) جگر که ریزه کرده بر سیخ کباب کنند. || طعامی که از جگر کنند بروغن و پیاز سرخ کرده. مطبوخی از جگر و دل. جگر که بقطعه های کوچک خرد کرده. چغوربغور.
- امثال :
صنار ( صد دینار ) جگرک سفره قلمکار نمیخاد ( نمیخواهد ).

فرهنگ عمید

خوراک قلیۀ جگر گوسفند که با روغن و پیاز در تاوه تف می دهند.

فرهنگ فارسی

خوراک قلیه جگروروغن وپیازکه درتاوه تف بدهند
( اسم ) ۱- جگر گوسفند: ( ( صنار( صد دینار ) جگرک سفر. قلمکار نمیخواد ( نمیخواهد ). ) ) ۲- خوراکی که از جگر گوسفند سازند و با روغن و پیاز در تابه تف دهند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال فرشتگان فال فرشتگان فال اعداد فال اعداد فال تک نیت فال تک نیت