جوش و خروش

لغت نامه دهخدا

جوش و خروش. [ ش ُ خ ُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمرکب ) داد و فریاد و هیاهو برای پیشرفت امری. || غلیان و صدایی که از آن برخیزد :
خمها همه در جوش و خروشند ز مستی
وآن می که در آنجاست حقیقت نه مجاز است.حافظ.

فرهنگ فارسی

داد و فریاد و هیاهو برای پیشرفت امری .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم