جندار

لغت نامه دهخدا

جندار. [ ج ِ ] ( معرب ، اِ ) معرب جاندار. سربازی که مأمور حفاظت فرمانده قشون ، حاکم و جز آنان است. نگهبان. ج ، جنادره. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(جِ ) [ معر. ] (اِ. ) سربازی که مأمور حفاظت فرمانده قشون حاکم و جزو آنان است ، نگهبان . ج . جنادره .

ویکی واژه

سربازی که مأمور حفاظت فرمانده قشون حاکم و جزو آنان است، نگهبان.
جنادره.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ای چینگ فال ای چینگ فال اعداد فال اعداد فال اوراکل فال اوراکل