لغت نامه دهخدا
از ایوان بیامد [ خسرو پرویز ] بدان جشنگاه
بیاراست پالیزبان جای شاه
یکی نغز دستان بزد [ باربد ] بر درخت
کز آن خیره شد مرد بیداربخت.فردوسی.همه جشنگاه و هم ایوان اوی
بویرانی آن نهادند روی.فردوسی.بپردازم از اژدها جشنگاه
چو شبگیر ما را نمایند راه.فردوسی.چو شد مرد خرم ز دیدار شاه
وز آن نامداران و آن جشنگاه.فردوسی.شنید این سخن شنگل از نیکخواه
چو آتش بیامد از آن جشنگاه.فردوسی.چو هنگامه تیر ماه آمدی
گه میوه و جشنگاه آمدی
سوی میوه باغ بودیش [ خسرو پرویز ] روی
بدان تا بیابد ز هر میوه بوی.فردوسی.