جدایی کردن

لغت نامه دهخدا

جدایی کردن. [ ج ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دوری کردن. مُفارقت. هَجر. ( منتهی الارب ). هَجران :
چنین با پدر بیوفایی کنم
ز مردی و دانش جدایی کنم.فردوسی.یار با ما بیوفائی میکند
بیگناه از ما جدائی میکند.سعدی.

فرهنگ فارسی

دوری کردن مفارقت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال فنجان فال فنجان فال انگلیسی فال انگلیسی فال تخمین زمان فال تخمین زمان