جای شدن

لغت نامه دهخدا

جای شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) جاگرفتن. ساکن شدن :
تا ترا جای شد ای سرو روان در دل من
هیچکس می نپسندم که بجای تو بود.سعدی.

فرهنگ فارسی

ساکن شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال سنجش فال سنجش فال میلادی فال میلادی فال عشقی فال عشقی