لغت نامه دهخدا
می دیرینه گساریم به فرعونی جام
از کف سیم بناگوشی با کف خضیب.منوچهری.ساعتی گوئی به ساقی جام فرعونی بده
لحظه ای گوئی به مطرب صوت موسیقی بیار.امیر معزی ( از آنندراج ).بده جام فرعونیم کز تزهد
چو فرعونیان ز اژدها می گریزم.خاقانی.جام فرعونی خبر ده تا کجاست
کآتش موسی عیان بنمود صبح.خاقانی.جام فرعونی اندر آر که صبح
دست موسی برآرد از کهسار.خاقانی.