جاانداختن

لغت نامه دهخدا

جا انداختن. [ اَت َ ] ( مص مرکب ) رختخواب گستردن. || استخوان از جای رفته را بجای خود بازآوردن. ( شکسته بندی ). || کسی یا چیزی را بموقعی دلخواه آوردن.

فرهنگ معین

(اَ تَ ) (مص م . ) ۱ - رختخواب انداختن . ۲ - استخوان جابه جا شده را در جای خود قرار دادن . ۳ - از قلم انداختن ، چیزی را فراموش کردن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- رختخواب انداختن گستردن رختخواب ۳.- چیزی را کاملا در محل مخصوصش انداختن : (( شیشه را شیشه گر در پنجره جاانداخت . ) ) ۳- استخوان از جای در رفته را بجای خود باز آوردن. ۴- کسی یا چیزی را بموقعی دلخواه آوردن .

ویکی واژه

رختخواب انداختن.
استخوان جابه جا شده را در جای خود قرار دادن.
از قلم انداختن، چیزی را فراموش کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم