تیز عنان

لغت نامه دهخدا

تیزعنان. [ ع ِ ] ( ص مرکب ) تندرفتار. تیزتگ. جلد و تندرو. سریعالسیر :
ره بر و شخ شکن و شاددل و تیزعنان
خوش رو و سخت سم و پاک تن و جنگ آغاز.منوچهری.نوفل ز نفیر و زاری او
شد تیزعنان به یاری او.نظامی.رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ فارسی

تند رفتار تیز تگ جلد و تند رو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم