تیرزن

لغت نامه دهخدا

تیرزن. [ زَ ] ( نف مرکب ) تیرانداز. ( ناظم الاطباء ). تیرافکن. که تیر اندازد. که تیر زند. تیرزننده. تیراندازنده :
چو شاپور و بهرام شمشیرزن
چو گرگین و چون بیژن تیرزن.فردوسی.تا دگر زخم هیچ تیرزنی
نرسد بر کمان پیرزنی.نظامی.اگر جستم از دست این تیرزن
من و کنج ویرانه پیرزن.سعدی ( بوستان ).یلان کماندار نخجیرزن
غلامان ترکش کش و تیرزن.سعدی ( بوستان ).

فرهنگ عمید

تیرانداز.

فرهنگ فارسی

تیر انداز تیر افکن

دانشنامه عمومی

تیرزن ( نام علمی: Proconiini ) نام یک تبار از تیره زنجرک است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال زندگی فال زندگی فال چوب فال چوب فال عشق فال عشق